دختر پاییزی ما

۶ سالگیت مبارک جان من

دختر زیباروی من ۶ ساله شدی  ۶ ساله که دنیای منو جای بهتری کردی. ۶ ساله که خدا را به خونه من آوردی، ۶ ساله که هر روز برای من روز جدیدی ساختی. شاید ۶ سال زیاد به نظر برسه ولی برای من مثل چشم بهم زدنی گذشت .آرومتر بزرگ شو تا بتونم لحظه به لحظه با تو نفس بکشم آرام جانم.   ...
14 اسفند 1398

مدرسه رفتن رستا

سلام جان مادر  الان که دارم برات می‌نویسم ۱۴ اسفند ۹۸ هست تقریبا به آخرای سال نزدیک میشیم، امسال را اگر از اسفندش فاکتور بگیریم سال خوبی بود شما توی این سال وارد پیش دبستانی شدی، یک احساس خوب و جدید که تابحال تجربش نکرده بودم حس خوب بزرگ شدن تو و حس ترس از دوری تو با هم یکی شده بود. هر روز خودم میبرمت مدرسه و ظهرها خودم میام دنبالت. اکثر صبحها که با هم میریم مدرسه دیگه یادت میره برگردی و با من خداحافظی کنی سرت را پایین میندازی و میری توی کلاست. ظهرها لحظه‌شماری می کنم که بیام دنبالت وقتی قیافه شلخته و نامرتبت را می‌بینم که هنوز شیطنتاش تموم نشده آروم می‌گیرم انگار قلبم دوباره سرجاش برگشته، چندتا جشن تا الان ب...
14 اسفند 1398
1